به گزارش رفسنجان فردا؛ یادداشت تحلیلی | در تاریخ ملتها، گاه لحظهای فرا میرسد که باید ایستاد؛ نه از سر غرور، بلکه از سر ضرورت. ایستادن، زمانی معنا مییابد که هجمهای همهجانبه، نه فقط به خاک، بلکه به هویت، ایمان و آینده یک ملت وارد شود. جنگ تحمیلی صهیونیستی علیه ایران، از همین جنس بود؛ جنگی بیصدا اما سهمگین، که در آن گلولهها جای خود را به تحریم، ترور، جنگ رسانهای و فشارهای دیپلماتیک داده بودند.
صهیونیسم جهانی، با طراحی پیچیده و بهرهگیری از ابزارهای نوین، کوشید ایران را در انزوای کامل قرار دهد. از تحریمهای فلجکننده اقتصادی تا ترور دانشمندان، از حمایت از گروههای تجزیهطلب تا جنگهای نیابتی در منطقه، همه و همه بخشی از پروژهای بودند که هدفش تضعیف اراده ملی و فروپاشی ساختارهای استقلالطلبانه ایران بود.
اما ایران ایستاد. نه با شعار، بلکه با عمل. ایستاد با ساختن زیر فشار، با پیشرفت در تحریم، با تبدیل تهدید به فرصت. ایستاد با پرورش نسلهایی که در دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، صنایع دفاعی و میدانهای فرهنگی، پرچم استقلال را برافراشتند. ایستاد با تکیه بر ایمان مردم، بر فرهنگ عاشورایی، بر روحیه بسیجی و بر باور به اینکه «ما میتوانیم».
این ایستادگی، تنها دفاع نبود؛ یک بازتعریف بود. ایران نهتنها در برابر جنگ تحمیلی صهیونیستی مقاومت کرد، بلکه توانست معادلات منطقهای را تغییر دهد. امروز ایران بهعنوان یک بازیگر مؤثر در غرب آسیا، نه از موضع ضعف، بلکه از موضع اقتدار سخن میگوید. این اقتدار، حاصل همان ایستادگی است؛ ایستادگی در برابر فشار، در برابر تحقیر، در برابر ترور و در برابر تحریف.
داستان ایستادن، داستان مردمی است که بهرغم همه سختیها، تسلیم نشدند. مردمی که یاد گرفتند چگونه در دل طوفان، چراغ امید را روشن نگه دارند. مردمی که فهمیدند استقلال، هزینه دارد؛ اما ارزشش از هر چیز دیگر بیشتر است.
و این داستان هنوز ادامه دارد. هر روزی که ایران میسازد، میبالد و میایستد، صفحهای تازه از این روایت مقاومت نوشته میشود. این ایستادگی، نه فقط برای ایران، بلکه برای همه ملتهایی است که میخواهند آزاد و مستقل باشند و با عزت زندگی کنند.
یادداشت: مهناز شریفی